شاید بابا مامانش گفتن فعلنه زیاد باهش نپلک باد تو کلشه یه وقت دیدی عشقت کورش کرد اومد در خونه کند گفت الا بلا همین الان دخترتونو میخوام باید بریم خونه ی بخت. خوب شاید واقعا زود باشه ازدواج این دختر.
واسه زندگی نباید احتمال داد. باید قاطع بود. ( من الان شدم اون یارو روانشناسه تو ساختمان پزشکان. اساسا.... البته بگما من تمام حرفام جدی بود چون زندگی جدیه. خوبه واسه زندگیت حساسی. انتخاب راه درست همیشه تو ذهنت باشه.)
هر چند تو پست قبلیم از حرفات یه احتمالی دادم.
با گفت و گو و تفکر صحیح همه چیز حل میشه. توکل بر خدا. من برم فعلا
یعنی جنابعالی با دخترای آشناتون بگو بخند ندارید؟؟؟
البته چند سالیه ذیگه مثل قبل نیست چون هردوشون ازدواج کردن با روی خوش سلام علیک میکنیم ولی مثل قبلنا نیست که دور هم بشینیم بازی کنیم و اینا
چند سالیه مثلا اگه اونا تو لابی نشستن من و پسر عمو و پسر عمش و یکی دیگه از دوستا میریم تو حیاط یا برعکس
البته دور هم بودن را داریم اینم بگم
با اونای که کوچیک تر از من هستن ، نه خیر صمیمی نیستم .
با بزرگ هاشون هم که راحت بودم ، محترمانه بوده ، الانم که ازدواج کردن هنوزم همونجوره ، حتی بهتر با همسراشون هم صمیمی...
اگه منظروت کودکیه که بعله ، اصلاً برام دختر پسر فرقی نداشت .
بعدش هم من سرگرمی هام توش دختر لازم نبوده و جایی درش نداشتن که بخوان باهاشون صمیمی شم .
هر کس اعقایدی داره ...
من خودم تا وقتی به بلوغ رسیدم سعی کردم ارتباطم با دخترا صفر کنم ، تا خودم رو بشناسم ، اخه اونا زودتر از من به بلوغ میرسیدن و من میفهمیدم که اونا عوض شدن ولی من نه ، پس تا وقتی که رفتم دانشگاه حتی با یک دختره غریبه حتی حرف هم نزده بودم ، تا همه چی رو بدونم ، از خودم بگیر تا جنس مخالف و ... تا تو زندگیم اشتباهی نداشته باشم .
الانم با دخترا بگو بخندی که شما تعریف میکنی رو ندارم ، آخه دلیلی نیست من باهاشون صمیمی بشم و بگو بخند داشته باشم .
شاید از نظر شما خشک بودنه ، اما نیست ، دختر غریبه با فامیل مگه چه فرقی میکنه ؟ ، بگو بخند با یک غریبه میشه لاس زدن اما با فامیل نمیشه ؟ ( اگه نظرم رو در مورد حجاب خونده باشی میفهمی من حدود رو چی تعریف کردم )
مخصوصاً از وقتی که خواستم مذهب رو بشناسم و دین داشته باشم ... دیگه اصلاً علاقه ای هم ندارم به صمیمی شدن .
آخه بگو بخند داریم تا بگو بخند لاس زدن خیلی فرق داره با بگو بخندی که من دارم
---
وقتی یکی میاد باهام صحبت میکنه من نمیتونم اخماممو تو هم بکشم که وای من حالا جدیم
کسی نگفته اخم کنی ، باید تو حدود خودت باشی ، دختر خاله های من حتی برای احترام منو رضا صدا نمیزنن میگن داداش ، داداش گفتنشون نشونه احترام و ارزشه ، حالا اگه بخوام از حدود خودم بگذرم اشتباهه ...
مثالم هم برا این بود که بفهمونم فرقی نیست ، اگر به اون مرحله رسیده باشی که وضعیت داغونه ...
هر کس با فهم خودش حدودش رو رعایت میکنه ، بعضی ها هم از فرهنگ خانودگی شون تقلید میکنن ....
این نشون میدونه هنوز نمیدونی حجاب چیه ! وچرا انتخاب میشه ! و خیلی چیزا هست که هنوز نمیدونی ...من فکر میکردم مسئله حجاب و پوشش یه چیز شخصیه بین دختر و پسر نه خانواده
یک نصیحت سعی کن هر نوشته ای تو اینترنت میخونی رو نپذیری ، میخواد هر کسی نوشته باشه ، چون هر کس از اعتقاد خاصی تبعیت میکنه که معلوم نیست درست باشه یا نه ...
برا هر چیز خوب برو تحقیق کن ، اونم از منبع معتبر ...
نکته اش یک چیزه
اما تعریف هر کس متفاوته
حتی معنی حجاب دوری .
حرفت رو تو این پست نقل قول میکنم تا پست بقیه بهم نریزهمدعی هستند چون اجازه میدن مدعی باشن به خانواده پسر ربطی نداره عروسشون چجور حجابی داره .زمانی میتونن اعتراض کنن که حجاب عروس باعث بدنامی اون خانواده بشه که مطمئنا تا قبلی که به اونجا برسه شوهره زنشو جمع میکنه
سعی کن در مورد چیزی که اطلاع نداری نظر ندی . وقتی نه خانواده های مذهبی رو میتونی درکنی ، نه حجاب پس سعی کن بجای نظر دادن و برهم زدن فکر خودت و بقیه بری بشناسی .
اتفاقاً خانواده خیلی مهمه چون قراره اون دختر قردا با اون خانواده وصلت کنه
نظر پدر مادر هم مهمه
همونطور که پریماه گفت تا وقتی پسر خودش به قاطعیت نرسیده و فکرش رو در مورد حجاب و... آینده اش مستقل نکرده بهتره که تصمیمی برای ازداج نگیره .
لازم نیست بحث اضافی در مورد خود حجاب بشه و اینکه چی درسته و چی غلط ....
خوانواده حق دارن و باید قبل ازدواج راهنمای کنن مخالفت کنن و نظر بدن که چی بهتره و چی بهتر نیست ...
و بعد از اینکه ازدواج صورت گرفت باید به انتخاب احترام بزارن .
نظر خانواده ها خیلی مهمه ، چون قراره اون دختر فردا با این وصلت و رفتو آمد کنه ، و اون پسر با خانواده دختر .
یک چیز مثل حجاب هم فقط مسئله پوشش نیست ، وقتی خانواده ای روی چادر تاکید دارن بحث اعتقاداتیه و خیلی مهمه ....
نمیخوام بگم چه پوششی خوبه ،
اما اعتقادات و تفکر ها خیلی مهمه ، همین آدب رسوم و فرهنگ ها رو عوض میکنه ، مهم نیست نیست موقیعت جغرافیایی چیه اما این مهمه...
این آقا پسر هم الان از روی احساسات این انتخاب رو کرده ، مطمعنن در آینده نظرش تغییر میکنه ، چون تو یک خانواده ای بزرگ شده که روی مسئله حجاب تعصب دارن ، و دختر بر عکس .
سام واقعاً هنوز زوده ازدواج کنی ، بهتره صبر کنی ...
البته امیدوارم این صبر بیهوده نباشه و پیشرفت مثبت داشته باشی تا بتونی انتخاب درستی داشته باشی .
گفتم که قبل ازدواج مخالف ها و نه هاشون رو باید بگن ... ، بعد ازدواج دیگه نباید انتخابش رو سر کوب کنن تا زندگی بهم نخوره ...
هنوزم که ازدواجی صورت نگرفته !!!!!
اما پسری که دارای خانواده کاملاً مذهبی هست و تعصب بر روی حجاب دارن ، فردا رو بعد ازدواج با یک دختر به قول خودت ساپورتی ، نباید انتظار داشته باشه که خانواده همسر رو بپذیرن و باهاش راحت باشن ...
پس پسر باید خودشو آماده یکسری محدودیت ها بکنه و انتظاری نداشته باشه...
بعد ازدواج دیگه نباید انتخابش رو سر کوب کنن تا زندگی بهم نخوره ...
=====
کل بحث ما همینه مذهبی و غیر مذهبی هم نداره .نیازی هم نیست به نظرم اینقدر بحث الکی بکنیم
ببین برادر ، منظور اول پست منو متوجه نشدی ، کش دادی ، بحث الکی شد ...
منظور من اینه که اصلاً هنوز ازدواجی صورت نگرفته که داری پدر مادر رو محکوم میکنی ، مخصوصاً به رفتاری که ندارن . ( اینه که الکیه )
پس باید به نظر پدر مادر اهمیت داد ، و کفویت هم خیلی مهمه ووووو
بجای اینکه تو چنین پستی ذهن خودت و بقیه رو به بی راهه ببری ، در جهت مفید بحث کنید
الان که دارم فکر میکنم چقدر پخته تر شدم نسبت به پارسال
الان میگم کاش مطرحش نمیکردم پارسال
حدودا 4 روز دیگه میبینمش و نمیدونم رفتاری که میخوام انجام بدم تا چه حد درسته
قطعا میخوام بی محلی کنم و باهاشون رسمی باشم
و اینکه این دیدگاهی که هست را نمیدونم چجوری باید باهاش برخورد کنم
اینا فقط 10 روز از زندگی منو میبینن و منو با اون 10 روز میشناسن در صورتی که من اصلا اون آدم ولخرجی و گردش تفریح برویی که این 10 روز هستم در طول سال نیستم
ویرایش توسط sam127 : 08-08-2016 در ساعت 07:08 PM
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)